وقتی صدای نوشته ها بلند میشود ..

وقتی صدای نوشته ها بلند میشود ..

گاهی حقیقت هایی را مینویسم که گفته نمیشود! و بیشتر اوقات روزانه های این روز های خودم را مینویسم :)

*رفقا کسی موظف نظر دادن اجباری نیست ! راحت باشید :)

۰۸ مهر ۹۴ ، ۲۳:۱۴
ر. نــون
- داشتم فکر می کردم وقتی من در خیالم به تو فکر میکنم تو در خیالت به چه کسی فکر می کنی؟ 
+ به تو ..
- به من! من؟! مطمئنی؟
+شک داری؟
-آخه اصلا بروز نمیدی ..اصلا جوری رفتار نمی کنی که فکر کنم به من فکر میکنی ..
+چرا مگه وقتی تو به من فکر میکنی بروز میدی ؟ یا مثلا جوری رفتار میکنی که دیگران بفهمن؟!
- ام ..نه نه ..خب بروز نمیدم ولی ..ولی ,خب تو .. میدونی اصلا نمی تونم فکر کنم که تو بهم علاقه داری .. میدونی نمیشه !
+چرا؟
-چون لعنتی .. هیچی, هیچ کاری نمی کنی! حست رو بیان نمی کنی که من بدونم واقعا دوسم داری یا نه!
+مگه تو بیان کردی که من بیان نکردم؟
- اه چرا هرچی میگم هی به جای جواب سوال میپرسی؟ من نمی تونم بیان کنم ..اخه من دخترم !
+...

*مکالمات من و آقای میم در خیالات شبانه ..
۲ نظر ۰۸ مهر ۹۴ ، ۲۰:۴۷
ر. نــون

قبل از تو من از تمام رنگ های روشن متنفر بودم. یعنی چه که مرد پیراهن صورتی یا نارنجی بپوشد؟ نظرم این بود که اصلا به مرد ها این رنگ های روشن نمی آید و خب همان رنگ های تیره آن ها را جذاب تر می کند . بعد تر وقتی تو را با آن پیراهن لیمویی دیدم وقتی که تو با آن پیراهنت لیمویی رنگت تمام اعتقادات چندین و چند ساله ی من را نسبت به پوشیدن پیراهن های رنگ روشن مردانه عوض کردی ,فکر کردم نکند همانی باشی که از قبلا دلم وعده اش را به من داده بود؟ نکند همان میم جانان باشی لعنتی؟ نشانه ها را که دنبال می کردم کم کم چیزی مثل یک پارچ اب سرد انگار توی دلم ریخته شد! من قبل از تو لباس های لیمویی رنگ را بر تن مردان زیادی دیدم ولی تو ؟ چرا نظرم درباره ی هیچ کدام از انان به جز تو تغییر نکرد؟ چرا من بین این همه ادم باید یک پسر سرد بی احساس را دوست داشته باشم ؟ کسی که احساسات قلبی اش را به روی خودش نمی آورد؟ کسی که فقط بلد است بگوید "بستنی نمی خورم معده ام درد می کند " یا "غذا نمی خورم معده ام درد میکنه " کسی که فقط در مقابل معده اش در مقابل این درد لعنتی که همه گرفتار آن شده اند مقاوت نمی کند ولی دربرابر من مقاوت می کند؟ اما می دانی خود من احمق تر هستم! احمق هستم که وقتی تمام سعی خودم را کردم یک بار رو در رو در  چشم هایت زل بزنم ولی نشد .. ولی نتوانستم ..

۰۸ مهر ۹۴ ، ۱۳:۳۷
ر. نــون

بسم الله الرحمن الرحیم 

هفتمین روز از هفتمین ماه :) خدایا کمکم کن اینجا یک شروع خوب داشته باشم به برکت عدد هفت ..

۳ نظر ۰۷ مهر ۹۴ ، ۲۲:۴۴
ر. نــون