وقتی صدای نوشته ها بلند میشود ..

وقتی صدای نوشته ها بلند میشود ..

گاهی حقیقت هایی را مینویسم که گفته نمیشود! و بیشتر اوقات روزانه های این روز های خودم را مینویسم :)

*رفقا کسی موظف نظر دادن اجباری نیست ! راحت باشید :)

فکر کن دلت پر شده داردی گریه میکنه ناله میکنی از خدا شکایت میکنی بعدش آرام آرام صدای باران را میشنوی میروی دم در تراس مینشینی به باران نگاه میکنی در عین اینکه حالت بد است آسمان غرش میکند خیلی بزرگ خیلی خیلی بزرگ آنقدر که تو میترسی فکر میکنی خدا از دست تو و گله هایت عصابانی شده و دارد سرت فریاد میکشد میترسی با تمام سرعت میروی پایین چراغ ها را خاموش میکنی بعدش میروی دم در.  آسمان که روشن میشود فوری میدوی داخل بعد از چند ثانیه رعد و برق که زده شد دوباره می آیی و به این باران زیبا نگاه میکنی ..

۹۴/۰۸/۲۰
ر. نــون