وقتی صدای نوشته ها بلند میشود ..

وقتی صدای نوشته ها بلند میشود ..

گاهی حقیقت هایی را مینویسم که گفته نمیشود! و بیشتر اوقات روزانه های این روز های خودم را مینویسم :)

*رفقا کسی موظف نظر دادن اجباری نیست ! راحت باشید :)

روزانه ها

شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۱۳ ب.ظ

اینکه تمام روز جمعه را گذاشتم که زیست بخوانم و لای کتاب دیگری به جز ان را باز نکرده ام به کنار , اینکه صبح ساعت 6:45 بیدار شدم و 7:30 تا ساعت 10 خورده ای شیمی خواندم که اصلا بدون فایده بود چون استرس تمام نکردن این درس را داشتم هیچی نخواندم یعنی مبحث جدید را نخواندم به کنار !اینکه ساعت حدودا 11 رفتیم خانه ی مادربزرگ "پدری" که برای نهار ما و همه ی عمو ها را به صرف کله پاچه دعوت کرده بود باز هم به کنار ..! رفتم مدرسه حداقل انتظارم این بود که سین را بگویم بیاد در زنگ اول که ورزش است برایم اندکی شیمی بگوید که فهمیدم زنگ ها را جابه جا کرده اند و زنگ شیمی به جای دوم شده زنگ اول ! خب اینکه معلم آمده و به هیچ صراطی مستقیم نیست که بیاید و لطف کند و امتحان نگیرد به کنار! حالا تمام این ها و حتی اینکه امتحان را افتضاح تمام داده ام باز هم به کنار ! اما مشکل اینجا بود که زیست چرا کاری نکرد و امتحان امروز را پاس داد به فردا؟ هوم؟ زیست را کجای دلم بگذارم ؟ نمی توانم به این آخری بگویم " به کنار "

*هفته ای که اولین روزش اینگونه شروع شود ! خدا به خیر بگذراند !

۹۴/۰۷/۲۵
ر. نــون

روزانه ها