وقتی صدای نوشته ها بلند میشود ..

وقتی صدای نوشته ها بلند میشود ..

گاهی حقیقت هایی را مینویسم که گفته نمیشود! و بیشتر اوقات روزانه های این روز های خودم را مینویسم :)

*رفقا کسی موظف نظر دادن اجباری نیست ! راحت باشید :)

برو در صف انتظارات

شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۹ ق.ظ
چند وقت پیش نشستم وحساب کردم که اگر تا چند سال پول هایم را پس انداز کنم و خرده خرده جمع کنم و حواسم به جیب مبارک باشد می توانم تا دو تابستان بعدی یک دوربین بگیرم . پدرم  آدم مهربانی است خیلی مهربان , ولی او می ترسد از این که من یک دختر راحت طلب , یک دختر ولخرج , یک دختر لوس بشم . یادم می اید هر چیزی را که از خواستم برایم فراهم کرده است ولی با تاخیر . حالا چرا تاخیر؟ چون بابا فکر می کند اگر من هر چیزی از او بخواهم و او فورا برای من فراهم کند سطح توقع من بالا می رود برای همین است که سعی می کند نیاز ها را برآورده کند ولی با تاخیر . قبل تر ها از این رفتار بابا ناراضی بودم ولی الان کم کم دارم معنی این رفتارش را می فهم . وقتی من برای داشتن چیزی انتظار میکشم قدر آن را بهتر می دانم برای همین می خواهم انتظار بکشم برای خریدن یک دوربین که بعدا قدرش را خیلی خوب بدانم ..

* می دانم حرف هایم بیشتر به یک دخترک دبستانی شباهت دارد ولی نیاز بود بنویسم برای خودم ..
۹۴/۰۷/۱۱